چرا در زندگی خود سردرگم شده اید ؟ چرا باید به فکر کردن پایان دهید ؟
بسیاری از افراد به فکر کردن عادت کرده اند.
افرادی که زیاد از حد منطقی هستند(مانند برنامه نویسها)، باید آگاه باشند که منطق و نیمکره چپ مغز شما، بخش بسیار کوچکی از توان وجود شماست. با این وجود شما سعی دارید همه زندگی خود را با نیمکره چپ اداره کنید. دقیقا به همین علت است که در زندگی خود، سردرگم یا گیج میشوید زیرا توان ضمیر خودآگاه شما محدود است.
اما چطور میتوان این مشکل را حل کرد ؟
منطق، بخش کوچکی از توان ذهن شماست
بخشی که مسئول واکنشهای ناخودآگاه و شهودی در وجود شماست، طی میلیونها سال تکامل به وضعیت فعلی رسیده است تا بتواند در لحظات سرنوشت ساز و حیاتی، به سرعت عمل کرده و زندگی شما را حفظ کند. فرض کنید درحال رانندگی هستید و به یکباره یک سگ در وسط جاده ظاهر میشود. در اینصورت اگر قرار باشد بصورت خودآگاه عمل کرده و ابتدا پس از دیدن موجود در وسط جاده، و سپس انجام محاسبات ریاضی، تصمیمات لازم را داشته باشید، تصادف شما قطعی است ! اما در این لحظات، ضمیر ناخودآگاه وارد عمل شده و به سرعت واکنش نشان میدهد. درواقع وقتی ضمیر خودآگاه عاجز میشود، ضمیر ناخودآگاه میتواند با توان بینهایت خود، واکنشهای لازم را به نمایش بگذارد.
افرادی که فقط از منطق بهره میبرند، درصد بسیار کمی از ذهن خود را مورد استفاده قرار داده اند. درواقع بخش منطقی و نقشه کشیدن در ذهن شما، به سادگی میتواند گیج و سر درگم شود زیرا مسیر زندگی بعضا پیچیدگی زیادی پیدا میکند که عملا امکان نقشه کشیدن را از شما میگیرد. سیم کشی های عصبی منطقی در ذهن انسان ده ها برابر ضعیفتر از احساسات و سایر بخشهای ذهن شما هستند.
اگر بخواهم این مساله را دقیقا برای شما شرح دهم، بد نیست به این مثال دقت کنید :
فرض کنید میخواهم به شما آموزش دهم که چطور در برابر یک فرد غریبه، اعتماد به نفس کافی را داشته باشید و تاثیر خوبی بگذارید. بدین منظور، اگر قرار باشد تک تک نکات را به شما گوشزد کنم، خواهید دید که لیستی بزرگ برای شما ساخته میشود که اجرای آنها در لحظه مذکور، بسیار سخت خواهد بود و معمولا از یاد میرود.
حال فرض کنید به جای این مساله، با استفاده از هیپنوتیزم یا ابزار دیگر، دقیقا احساس اعتماد به نفس درون شما ایجاد شود. بصورت ناخودآگاه، همه جزییات بدن شما، از زاویه سر گرفته تا صاف بودن کمر و لحن و تن صدا، بصورت اتوماتیک کنترل میگردد. زیرا ضمیر ناخودآگاه شما کنترل آنرا بدست گرفته است. دقیقا به همین علت است که مثلا، کسی که از نظر مالی یا شغلی جایگاه خوبی بدست می آورد، بصورت اتوماتیک در همه ابعاد بهتر میشود. زیرا حس خوب درونی او باعث میشود ضمیر ناخودآگاهش، زبان بدن و همه جزییات وجودی او را به بهترین شکل مدیریت کند.
چطور از این مقاله استفاده کنم ؟
به فکر کردن پایان دهید و سریع عمل کنید و روی احساسات خود نظارت بیشتری داشته باشید. در بسیاری از اوقات، فکر کردن خود به نوعی اعتیاد تبدیل میشود. وقتی منطق نمیتواند مشکلات فعلی زندگی شما را حل کند و با نقشه و استراتژی ریختن، فقط سردرگم میشوید، شاید وقت آن رسیده است که از بخشهای عمیق تری از وجود خود، یعنی شهود، احساسات و ضمیر ناخودآگاهتان بهره ببرید. به جای اینکه فکر کنید، از صدای راهنمای درونی خود بهره گیرید زیرا شما فقط همین بدن نیستید. میلیونها سال تکامل شما را به یک کامپیوتر بسیار پیشرفته تبدیل کرده است که همه علم بشر تا به امروز، فقط توانسته است بخشهای کوچکی از آنرا آن هم به صورت سطحی توصیف کند. بنابراین به جای اینکه فقط از بخشهای کوچکی از وجود خود بهره ببرید، وقت آن است که دو نیمکره مغز خود را فعال کرده و از حس شهود و بخشهای عمیق تر ذهن خود بهره گیرید. دقت کنید که منظور ما، احساسات زودگذر و سطحی نیست، بلکه حس عمیق شهودی که از درون دریافت میکنید، منظور ماست که میتوان آنرا پرورش داد. ضمیر ناخودآگاه شما میتواند میلیونها محاسبات را انجام داده و نتیجه آنرا بصورت یک حس در درون شما قرار دهد. این، چیزی است که از فکر کردن هم بهتر است.