چطور باورهای ناکارآمد خود یا دیگران را تخریب کنید ؟
باورها تمام زندگی شما را فرا گرفته اند. در بسیاری از اوقات شما حتی نمیتوانید این باورها را شناسایی کنید زیرا بسیار ظریف و در لایه های عمیق ذهن شما دفن شده اند.
از آنجایی که باورها، مقصد و آنچه خواهید شد را تعیین میکنند، بسیار مهم است که بدانید چطور میتوان باورهای ناکارآمد را تخریب کرد.
پرسشهای استادانه، هر باوری را تخریب میکند
حقیقت جهان، خیلی با باورها سازگار نیست و باورها حقیقت ندارند. باورها فقط عمومی کردن حقایق هستند. کاری که ذهن عاشق انجام آن است زیرا باعث ذخیره انرژی میشود و انرژی چیزی است که برای بقا لازم است.
پرسیدن، از خود یا حتی از دیگران، میتواند باعث تخریب باورهای فعلی شما یا آنها شود. اگر بتوانید پرسشهای خوبی ارائه کنید، قادر خواهید بود هر باور محدود کننده و منفی را از بین ببرید. به مثالهای زیر دقت کنید :
- باور : تو از جنس من نیستی.
پرسش مخرب باور : تو از جنسی نیستی که جنسی بهت بخوره، هستی ؟! - باور : من وقتی ندارم.
پرسش مخرب باور : اونقدری وقت برات نمونده که وقت نداشته باشی، مونده ؟! - باور : همه مردم همینطور بدرد نخور هستند.
پرسش مخرب باور : واقعا همه مردم همینطور هستند ؟ یعنی هیچکس متفاوت نیست ؟ - باور : وقت ندارم اینو یاد بگیرم.
پرسش مخرب باور : میدونی یاد گرفتن این، چقدر وقت آزاد برات درست میکنه !؟ - باور : اگه کار بهتری داشتم، پول بیشتری در می آوردم.
پرسش مخرب باور : تابحال به این فکر کردی که توی یه شغل بد، چطور میشه کلی پول تولید کرد ؟ - باور : تا زمانیکه توی این رابطه بد هستم، نمیتونم زندگیمو جلو ببرم.
پرسش مخرب باور : اگه تغییر کنی و توی همین رابطه بمونی چطور ؟ - باور : من باید این رقابتو برنده بشم.
پرسش مخرب باور : تابحال به ارزش خودت و قابلیتهات فکر کردی ؟ تو به اندازی کافی خوبی، چه ببری چه نبری. - باور : وقت ندارم درس بخونم.
پرسش مخرب باور : واسه کار کردن زمان داری؟ چون مطالعه، یعنی یادگیری اینکه چطور میشه علم رو به تجارت تبدیل کرد. - باور : اون بی ادبه، چون بلند حرف میزنه.
پرسش مخرب باور : آیا واقعا هرکی بلند حرف میزنه بی ادبه ؟ - باور : من موفق نمیشم، دیگه همه چی تموم شد.
پرسش مخرب باور : آیا تو سطح دنیا، این مساله واسه کس دیگه ای رخ نداده ؟ بقیه چطور توی شرایط خیلی بدتر از این بازهم موفق میشن ؟
اگر خوب دقت کنید، شخصی که به باورها پناه می آورد، در حال ساخت یک تونل واقعیت برای خود است. در واقع او از همه جهان به این بزرگی، روی چند جمله کوچک متمرکز شده و با استفاده از آن جمله، تمام واقعیتی که از حقیقت جهان تجربه میکند را میسازد.
با پرسیدن سوالهای صحیح میتوانید او را از تونل دروغینی که برای خود ساخته نجات دهید و او را به حقیقت بینهایت این جهان متصل کنید.
نکته جالب اینجاست که هرچقدر یک سوال را، بیشتر بپرسید(از خود یا از دیگران)، هربار پاسخ های درونی متفاوتی را خواهید یافت. به شکلی که گویی با هربار پرسیدن، از تونل واقعیتی که در حال حاضر در آن گیر کرده اید، بیرون می آیید تا اینکه نهایتا مستقیما به حقیقت جهان متصل شوید. حقیقتی با احتمالات بینهایت و نامحدود که خبری از محدودیت در آن نیست.