وقتی قدرت نامحدود به خواب شما می آید…شما همیشه در پرده ای از خواب هستید…
انسانها همواره در پرده ای از خواب به سر میبرند و از هر خواب که بیدار میشوند، بدون اینکه دوباره حس کنند خواب هستند، کماکان در خوابی دیگر به سر میبرند…
وقتی قدرت نامحدود به خواب شما می آید….
تقریبا در همه مشاوره ها و مکالمه هایی که با همراهان خوب قدرت نامحدود انجام میشود، به نوعی وضعیت مشابه داستان زیر وجود دارد :
در بستر گرم و نرم خود خوابیده اید و کابوس میبینید، هراسان هستید تا اینکه قدرت نامحدود برای کمک به شما، به خوابتان می آید :
شما : “کمک ! کمک ! همین الان ببرها دنبال من هستند ! ببرها ! ببرهای وحشی به من حمله کردن ! درحال پرت شدن از پرتگاهم ! همین الان دارم سقوط میکنم ! کمکم کن ! فرار کن ببرها اومدن ! فرار کن چرا آروم وایستادی !؟ اینقدر مقاله ننویس زده به سرت مثل اینکه، فرار هم نمیکنی !”
قدرت نامحدود : ” درک میکنم…من هم مثل تو دارم ببرهارو میبینم…خونی بودن دستهات رو هم همینطور…راستی سوالم اینه که آیا واقعا واقعی بنظر میرسن ؟! “
شما : “یعنی چی واقعی به نظر میرسد !!!؟ دستهام خونی شدن ! ببرها دنبال من هستن. از پرتگاه دارم سقوط میکنم ! بعد شما به من میگی واقعی به نظر میرسن !؟! با اون سایت مسخرت که تو حمله ببرها هم به درد آدم نمیخوره ! “
قدرت نامحدود : ” (با یک لبخند !)…پس واقعی به نظر میرسن…(چند لحظه وقفه، در حالیکه ببرها همه خیره به ما شده اند)……………باید بگم فقط یه خوابه…… “
شما : “(شوکه شده !!!)….(چند لحظه وقفه)…چی ؟!؟! یعنی واقعا خوابه ؟! اگه حرفت واقعا درست باشه، پس چون خودم خالق این خواب هستم، میتونم به ببرها فریاد بکشم و اونا برن ؟!”
قدرت نامحدود : “فریاد ؟! راه های ساده تری هم بود چون همش خواب خودته ! تویی سازنده این خواب ! اما آره ! فریاد بکش و تست کن ! “
شما : ” فریادی میکشید و ببرها غیب میشوند (چون خود شما خالق آن خواب هستید)”
شما : “(شوکه شده)…عحیبه ! تا اینجا قبول، اما فکر نکنم سقوط ام هم خواب باشه ! سقوط رو دیگه کاملا دارم حس و تجربه میکنم و الان در حال سقوط ام !”
قدرت نامحدود : “سقوطی وجود نداره ! خالق این یکی هم تویی ! فکر کنم دیگه خوب بلد باشی هر تغییری که دلت میخواد ایجاد کنی !”
شما : “آره دیگه یاد گرفتم ! من به سبک قدرت نامحدود اراده میکنم زمین نرم بشه و آروم بهش برخورد کنم(هرچند مسیر سقوط به شدت منو میترسونه ولی عیب نداره) ! اراده میکنم که زمین مثل یه تشک نرم بشه …….(….و همینطور نیز میشود !)”
قدرت نامحدود : ” شوکه شدی ؟! آره. تو خودت خالق همه چیزی که تجربه میکنی هستی…اما همین الان هم که فکر میکنی سنگ تموم گذاشتی و تغییرات بزرگی ایجاد کردی، باید بگم راههای خیلی ساده تری هم بود ! اصلا به این فکر کردی که میتونستی فقط با یه اشاره، حتی ترس مسیر سقوط رو هم تحمل نکنی و به جای نرم کردن زمین و ترسیدن تو کل مسیر سقوط از پرتگاه، کلا همه داستان خواب خودتو تغییر بدی و ببرها و سقوط رو کلا از بین ببری !؟ بدون ببر، بدون سقوط و… !(….شما کاملا شوکه شده و به فکر فرو میروید…)… خالق همه اینها تو بودی و هستی !…….و الان میخوام از تمام این خواب بیدارت کنم…..”
قدرت نامحدود : “(قدرت نامحدود شما را بیدار میکند)”
شما : “(بیدار شده اید و جای گرم و نرم خود را میبینید و هراسان، تعجب میکنید که همه آن خواب بود !)”
قدرت نامحدود : “خوبی ؟! واقعی به نظر میرسید، نه ؟! ……….اما فقط یه خواب بود……دنیا هر لحظه پر از خوابهاییه که واقعی بنظر میرسن….اما هیچکدوم حقیقت ندارن….”
شما : “بله حاضر بودم قسم بخورم واقعیه ! به دادم رسیدی طرفدار وبسایتت شدم اصن ! ببرها واقعی بودن ! پرتگاه بود ! همه چیز واقعی بود ! البته شما به من میگفتید که خوابه اما من عمیقا حرفتونو نمیفهمیدم !”
قدرت نامحدود : “الان چطور ؟! حس میکنی دیگه بیدار شدی ؟ مطمئنی ؟! هنوز هم همه چیز واقعی بنظر میرسه ؟!!!!؟”
شما : “یعنی چی ؟! با من شوخی نکن قدرت نامحدود !!!! یعنی هنوز هم یه خوابه !؟!؟”
قدرت نامحدود : “همیشه در پرده ای از خواب هستی…ببرها و پرتگاه هایی که خود ساختی را در این خواب جدید بیاب !”
(با مقالات اختصاصی قدرت نامحدود، خوابهایت را خود بساز !)
همیشه در پرده ای از خواب هستی !
و فقط “تو” خالق ببرها و پرتگاه های خواب ات هستی….