آنچه ذاتا نتوانی با آن باشی، نخواهد گذاشت که در همین لحظه “باشی و زندگی کنی”، چه چیزهایی نمیگذارند که “باشید” ؟
به جمله تیتر این مقاله خوب دقت کنید…
این جمله یکی از فلسفه های بسیار مهم در زندگی است که مانند یک خط کش بسیار دقیق، به شما نشان میدهد چه چیزهایی را باید در مسیر زندگی، دیر یا زود رها کنید.
یکی از چیزهایی که باید در زندگی به خوبی آنرا یاد بگیرید، هنر رها کردن است. اما چه چیزی را باید رها کرد ؟ این مقاله به شما خواهد گفت که چه چیزهایی دیر یا زود، رها کردنی هستند.
چیزهایی که نمیگذارند در لحظه “باشید” و زندگی کنید
همه انسانها، افکار، نگرشها، باورها، خواسته ها، علایق، یا حتی لباسها و بسیاری چیزهای دیگر در زندگی خود دارند که مانع از زندگی کردن و حضور آنها در لحظه، و زندگی کردنشان میشود و زندگی را برایشان تلخ میکند.
احتمالا با شنیدن این جمله، به سرعت لیستی از افراد، یا باورها یا چیزهای دیگر خود را بصورت بسیار قضاوتگرانه تهیه کردید تا آنها را به سرعت از زندگی خود حذف کنید و خوشحال شده اید که یک مقاله از جانب قدرت نامحدود، کار شما را تایید کرده است ! اما اصلا منظور من این نیست. زیرا همین نگرش قضاوتگرانه هم از چیزهایی است که نمیگذارد “خوش باشید و زندگی کنید”، و باید دیر یا زود رها شود، چه بخواهید، چه نخواهید ! این مکانیزم خلقت است. وقتی نگرش شما با اصول پایه خلقت همراستا نباشد، آنقدر درد و حس بد خواهید کشید تا بالاخره رشد کنید و طرز فکر صحیح را در خود بسازید.
چیزهایی که نمیگذارند “باشید”
وقتی یک چیز، یک فکر، یک باور، یک فرد یا هرچیز دیگری، نمیگذارد “باشید”، این حس بد، یک پیغام از جهان هستی به شماست که نشان میدهد آن چیز، با ذات شما سازگار نیست و دیر یا زود باید رها شود. حال وقت آن است که این سوال را از خود بپرسید : “چه چیزهایی نمیگذارد من باشم و زندگی کنم ؟”.
نگرش قضاوت گرانه، افکار منفی، بسیاری از نگرشها، برخی افراد، لباسهای کودکیتان(که اگر آنها را بپوشید اذیتتان خواهد کرد و نمیگذارد “باشید” !)، و…از جمله چیزهایی هستند که جهان هستی فریاد میزند که دیگر نمیتوانید با آن باشید و دیر یا زود باید رها شوند….
احساسات، یک راهنما از جانب هوشیاری فراتر
هوشیاری فراتری که در این جهان وجود دارد و بی قید و شرط عاشق شماست(خواه اسم آنرا خدا بگذارید، خواه طبیعت، خواه ضمیر ناخودآگاه واحد یا هرچیز دیگر…به هرحال منظور همان بینهایتی است که نهایتا “بودن” ما را بدون اینکه بدونیم چگونه، رقم زده است و در مدیتیشن بسیار عمیق قابل تجربه است)، به یک شیوه واضح، به ما در هر لحظه نشان میدهد که چه چیزهایی دیر یا زود باید رها شوند. اما چگونه این کار را انجام میدهد ؟
کافیست به احساسات خود توجه کنید….
وقتی حس خوبی دارید، ارتعاشات بالایی تولید میکنید، وقتی از یک فکر یا نگرش لذت میبرید و بصورت دائم شما را در اوج نگاه میدارد، یعنی شما همراستا با تمام جهان آفرینش و اصول خلقت هستید…
از طرف دیگر اگر خوب دقت کنید، برخی طرز فکر ها، برخی افراد(مواظب باشید قضاوت نکنید !)، برخی پرسپکتیو ها و… همه و همه احساسات منفی به شما میدهند و “بودن” شما در لحظه را به جهنم تبدیل میکنند. همه این احساسات بد، پیغامی از هوشیاری فراتر به شما هستند که نشان میدهد این طرز فکر، کارآمد نیست و با اصول و حقایق سازنده این جهان سازگار نیست و دیر یا زود باید رهایش کنید. مثلا چرا وقتی یک فرد میمیرد ناراحت میشوید ؟ زیرا پرسپکتیو و نگاه شما و تفسیرتان نسبت به مرگ انسانها، اصلا کارآمد و صحیح نیست و جهان آفرینش با تولید احساسات متناظر، این آگاهی را به شما میدهد که طرز فکر شما اصلا درست نیست ! پس باید رها شود.
‘ چیزی که دیر یا زود، بالاخره نتوانی با آن باشی، نخواهد گذاشت در همین لحظه “باشی” … ‘