چطور نقش ذهنی درون خود را در دیگران میبینید ؟
” مهم نیست چه میگویید، مهم این است که آنچه میگویید را چه میشنوند ! “
یکی از مهمترین موانعی که حین یادگیری یک مطلب از فرد دیگر یا شنیدن یک چیز از دیگران(حتی حین صحبت با کسی که دوستش دارید) وجود دارد، این است که بدون اینکه آگاه باشید، تصویرها، نیازها و وضعیت درونی و ذهنی خود را روی گفته های فرد مقابل می اندازید و عملا چیزی که او میگوید و منظورش است را تغییر میدهید و چیز دیگری برداشت میکنید(همین اکنون هم ذهن شما با این جملات همین کار را میکند و سعی دارد به سرعت آنرا بر اساس دانش قبلی خود متوجه شود). در حقیقت در چنین شرایطی، شما با او بحث نمیکنید، بلکه با تصویر ذهنی خود و تصورات خود وارد بحث شده اید که این بسیار خطرناک است و تمام روند یادگیری و فهم شما را مختل میکند.
پس از خواندن این مقاله و کمی هوشیار بودن، متوجه خواهید شد که شما در 99 درصد موارد، با خود فرد صحبت نمیکنید. بلکه با تصویر ذهنی خود، و چیزی که درباره او فکر میکنید بحث میکنید.
چطور تصویرهای ذهنی خود را روی دیگران می اندازید
اما چگونه تصویرها و مشکلات درونی خود را روی دیگران می افکنید ؟ لیست زیر نشان میدهد چگونه تصویر های ذهنی و وضعیت درونی شما، در دریافت مطلب و یادگیری آن از یک استاد، تغییر ایجاد میکند :
- وقتی فکر میکنید طرف مقابل را میشناسید : ذهن دوست دارد به سرعت هر مطلب یا فردی را، به داده های قبلی موجود در خود ربط دهد و با خیال راحت بگوید که بالاخره فهمیدم این چیست ! و این بزرگترین مانع است ! هرچند تاکنون بیش از 500 مقاله از نویسنده قدرت نامحدود خوانده اید، اما اصلا دلیل نمیشود که فکر کنید نویسنده مقالات و نگرش او را کاملا میشناسید !
- وقتی فکر میکنید مطلبی که آموزش داده میشود را از قبل بلد هستید : ممکن است در قدرت نامحدود مقاله ای با تیتر قانون جذب بخوانید، و به سرعت ذهنتان بگوید: “قانون جذب ؟ خوب ! من میدانم دقیقا چیست !” پس کافیست مقاله را سطحی بخوانم یا سراغ مقالات دیگر بروم. و بدین ترتیب ذهن شما به سادگی دسترسی شما به نکات ظریف و مهم را مسدود میکند.
- وقتی قضاوت میکنید : درحال خواندن یک مقاله ارزشمند از قدرت نامحدود هستید که ناگهان صدایی درونی میگوید: “بابا اینا همشون کاسبی درست کردن ! فقط میخوان از مردم پول بگیرن واسه سود خودشون.” و چنین قضاوتهایی شما را آنچنان به حاشیه میبرد که حقیقت را کاملا تحریف میکنید.
- وقتی درگیر جزییات بیربط میشوید : درحال خواندن مقاله و دریافت نکته مهمی هستید که یک اشتباه تایپی در قدرت نامحدود پیدا میکنید و به سرعت میگویید : “بیسوادو نیگا ! ببین چی نوشته. این چه رنگیه وبسایتش داره ؟ کل اش بنفشه. حتما محتوای سایتش هم به درد نخوره.”
- وقتی ذهن بسته ای دارید : وقتی ذهن شما نسبت به دریافت یا شنیدن چیزهای دیگر که با باورهای فعلی شما فاصله دارد بسته است، بسیاری از چیزها را هرگز متوجه نخواهید شد و از حقیقت بسیار دور خواهید ماند.
- وقتی حس میکنید خیلی میدانید و به خود یقین دارید : وقتی به خود یقین کامل دارید، یادگیری تقریبا برای شما هرگز رخ نمیدهد.
- وقتی پیشفرضهایی در ذهن خود دارید : در بسیاری از اوقات شما قبل از حرف زدن با یک فرد، پیشفرضهایی را در ذهن خود نسبت به او یا نسبت به مطلبی که بیان میکند دارید، که همین پیشفرضها به سادگی میتوانند یادگیری شما را مختل کنند و ارتباط را به هم بزنند.
- وقتی انتظار رفتار خاصی را میکشید : بعضا قبل از اینکه کسی حرفی بزند، شما از قبل انتظار دارید که او رفتار بدی نشان دهد. به همین علت لحن پرسیدن شما نیز بصورت ناخودآگاه منفی میشود و وقتی واکنش فرد مقابل نیز منفی شد، در این شرایط به سرعت میگویید : “دیدی گفتم ؟ منتظر بودم !”. حال آنکه همین انتظار رویداد منفی کشیدن، رفتار طرف مقابل را نیز رقم زده است.
- وقتی خود را بهتر از دیگری میدانید : وقتی تصور میکنید که از دیگری بهتر هستید، سخت است که بتوانید چیزی از او یاد بگیرید.
- وقتی کنجکاو میشوید ! وقتی درمورد یک فرد یا درمورد چیزی کنجکاو میشوید، در حقیقت ذهن شما در تلاش است، او را به سرعت جزء یکی از چیزهای قبلی که میداند فرض کند به همین علت باید بسیار هوشیار باشید. مثلا شروع میکنید درمورد پرسیدن سوالات شخصی از یک فرد. و سپس، به سرعت با خود میگویید : “او را میشناسم. آدم به درد نخوریست!”.
اگر خوب به موارد بالا نگاه کنید، همه اینها مشکلات درونی هستند، نه مشکل منبعی که درحال آموزش به شماست و نه مربوط به فردی که با شما حرف میزند.
هرکدام از موارد بالا کافیست که یادگیری شما تماما متوقف شود و هیچ چیز از فرد مقابل یاد نگیرید. اگر میخواهید یادگیری خود را متحول کنید، همین اکنون این موارد را از وجود خود ریشه کن کنید و به آنها هوشیار شوید. به این فکر کنید که چقدر کتابها، معلمها یا کسانی که میتوانسته اند شما را رشد دهند را قضاوت کرده اید. دقت کنید که این مساله درمورد افراد عادی خیلی مشکل ساز نیست، زیرا آنها قرار نیست چیزی به شما یاد دهند. اما معلمین و کسانی که چیزی را به شما آموزش میدهند، در یادگیری شما نقش دارند بنابر این باید این نکته را به خوبی در مورد آنها رعایت کنید.
در حقیقت میتوانید به خوبی متوجه شوید که اکثر عیبهایی که در دیگران میبینید، از درون شما نشات میگیرند و ارتباطی به دیگران ندارند. اما چرا آنها را نمیبینید ؟ این یک مکانیزم حرفه ای از مغز، برای حفظ وضعیت فعلی شما و جلوگیری از رشد است زیرا Ego، تغییر را دوست ندارد. پس به این فرآیند ها هوشیار باشید و اجازه ندهید منابع اطلاعاتی ارزشمندی که میتوانند باعث رشد زیاد شما باشند، سیاه نمایی شوند.