اگر پرده حقیقت برای لحظه ای از مقابل چشمان شما کنار رود، از شدت شوق خواهید مرد
نمیدانم چرا این مقاله نوشته میشود، اما شاید حسی درونی، قدرت نامحدود را بر آن داشت که برای همراهان دوست داشتنی اش، چیزهایی بگوید. چیزهایی که اگر آنرا برای مدتی گوشه ذهن خود داشته باشید تا نهایتا آنرا “خودتان” تجربه کنید(نه اینکه این را نیز مشابه باقی باورهای خود، فقط “چشم بسته” باور کنید)، از شدت شوق ساعت 3 بامداد هم که شده، بدون لباس مناسب به بیرون خواهید رفت و حتی اگر طوفان و باران هم باشد، از شدت شوق فریاد خواهید زد(!) و در نهایت هم خواهید مرد ! اشتباه نکنید، این مرگ، مرگ دنیایی نیست بلکه شما هویت دروغین خود را میکشید و بالاخره با من حقیقی خود ارتباط برقرار میکنید. بخشی که سالهاست انتظار شما را میکشد.
حقیقتی که ثانیه به ثانیه دقیقا در مقابل چشمانتان بوده است و خواهد بود اما اگر هوشیار نباشید، آنرا در آینده هم نخواهید دید !
هرچند قبلا در مقالات متعددی، اشاراتی کوچک به این حقیقت وجود داشته است، اما قطعا خیلیها هنوز آمادگی شنیدن چنین حقیقتی را در همین لحظه نداشته و نخواهند داشت و شاید اگر قرار بود که دیرتر از این درباره این حقیقت صحبت شود هم، قدرت نامحدود از وظیفه و مسئولیت خود دور میماند.
اما این حقیقت چیست ؟ برای شنیدن حقیقت اول از همه باید دروغ را بشنوید. به عنوان کسی که سالهاست هیپنوتیزم را در سطوح بسیار حرفه ای تدریس و دنبال میکند، باید بگویم که از زمان تولد شما، زبان، و هر آنچه که به عنوان یک “شخص” در جامعه به شما برچسب میخورد، تونل واقعیتی را برای شما میسازد که انگار شما، یک فرد جدا با منافع جدا و مجزا از باقی جهان هستید. شما هر روز هزاران بار میگویید اینجا، آنجا. هزاران بار میگویید من، تو. هزاران بار میگویید گذشته، آینده. و حتی یک ساعت مچی به دست خود بسته اید ! و همه اینها Presupposition هایی هستند که واقعیت و هویت دروغین شما را(که محدود به زمان و مکان و مجزا از دیگران است) رقم زده اند. شما آنقدر مجزا شده اید که خیلی اوقات این سوال از درون و با “زبان” از وجود شما بر میخیزد و میگویید چه کسی مرا خلق کرده است !؟ (دقت کنید که اگر ابزار زبان را نداشتید هرگز چنین صدایی در وجود شما ایجاد نمیشد !). اگر مقالات قدرت نامحدود درمورد شیطان را خوانده باشید، احتمالا میدانید که شیطان از نگاه قدرت نامحدود، یک موجود شاخدار نیست. شیطان “خودِ شما” هستید و همان چیزی است که “منِ” خود را از باقی جهان مجزا میکند و به منافع خودخواهانه خویش می اندیشد.
اما حقیقت قابل تجربه برای همه انسانها چیست ؟ مشکل در بیان این حقیقت این است که با زبان واقعا به سختی قابل بیان است ! با این وجود لازم است که به زبان بیاید تا به دست دنبال کنندگان حقیقت برسد. و آن حقیقت این است که شما به شکل یک هویت و “من” مجزا وجود ندارید و آنچه اکنون از وجود خود تصور میکنید، فقط یک تونل واقعیت دروغین است که به دست جامعه، زبان و هزاران تلقین و Presupposition و پیشفرض دیگری که در عمق وجود شما ریشه کرده است شکل گرفته. حقیقتی وجود دارد که در مقابل چشمان شما بوده است و میتوانید آنرا خودتان تجربه کنید(البته اگر کمی صبور باشید و خود را هم رشد دهید)، و آن این است که فقط یک وجود واحد در تمام جهان وجود داشته، دارد و خواهد داشت ! در واقع برای آن وجود زمان و مکان معنایی ندارد و خارج از زمان و مکان است. و هیچ چیز غیر از آن وجود ندارد که بخواهد بمیرد یا از بین برود و… .
برای چند لحظه سالهای اولیه زندگی خود را به یاد بیاورید. شما پاک و معصوم پا به زندگی میگذارید و هنوز نه ابزار “زبان” برای شما وجود دارد و نه خود را ازباقی جهان مجزا کرده اید. اگر دقت کنید من دروغین و مجزای شما و خاطراتتان از خود، از زمانی شکل گرفت که “زبان” را یادگرفتید و هزاران پیشفرض آن به ذهنتان تزریق شد. من دروغین شما از زمانی شکل گرفت که یاد گرفتید بگویید :”مدادِ من !”. و این توهم روز به روز قویتر شد. وگرنه قبل از آن شما هویت مجزایی نداشتید و حتی آنرا به یاد ندارید ! شما توسط خودِ آفرینش حمایت میشدید، غذای شما در زمان مناسب به شما میرسید و… . حقیقتی که همیشه در مقابل چشمان شما بوده و خواهد بود این است که هویت حقیقی شما، دقیقا همان وجود واحد و هوشیاری واحد است. اگر تمایل دارید میتوان نام آنرا “خدا” بگذارید. به هرحال هر نامی که میگذارید، باید بدانید شما این چیزی که فکر میکنید هستید، نیستید ! و تنها چیزی که وجود دارد و به اشکال مختلف در جهان ظهور میکند همان هوشیاری و وجود واحدی است که مدتها انتظارتان را میکشد تا از بند من های دروغین فاصله بگیرید و به او برسید(بدبختی مارا نگاه کنید که کماکان چون از ابزار زبان استفاده میکنیم، به خدا باید بگوییم “او” که ممکن است باعث شود تصورتان از خدا یک پیرمرد عصا به دست در آسمان بشود که لیست مثبت و منفی دارد و انسانها را جریمه میکند !! و همچنین بدبختی مارا ببینید که چون از زبان استفاده میکنیم، باید بگوییم “برسید” در حالی که فاصله ای نیست که قرار باشد به چیزی برسید !!! در فعل “برسید” حتی رسیدن در زمان آینده هم پیشفرض میشود که این اوج محدودیت زبان و کلام را میرساند !! و اوج سلطه زبان بر وجود شما را نشان میدهد! پس چه بسا سکوت بهترین زبان توصیف این حقیقت باشد…)… شما خود آن هستید و آن خود شماست. هیچ چیز غیر آن وجود ندارد که قرار باشد شما جز آن باشید یا نباشید ! شما خود آن هستید…شما خدا هستید…من حقیقی شما، خود خداست. شما خدا هستید زیرا غیر آن وجود ندارد. و این سوال که “مرا چه کسی خلق کرده است”(آیا میتوانید پیشفرض ظریف موجود در این سوال را بیابید !؟) که در تمام تاریخ هم بی جواب مانده، علت بی جواب ماندنش این است پیشفرضهای(Presupposition) ظریفی در خودِ سوال وجود دارد که ذاتا فقط از جانب “شیطان” میتواند مطرح شود زیرا شیطان است که خود را از همان اول، جدا از خالق میداند(زیرا هویت دروغین و خودخواهی تشکیل داده و عاشق آن است) به همین علت این سوالات را میپرسد و به دنبال خالق اش است !! توصیه میشود مقاله زیرا را هم حتما بخوانید تا از من حقیقی خود تجربه ای مستقیم و مختصری پیدا کنید.(لینک)