نیرویی “ظاهرا” نادیدنی که اگر به آن اعتماد کنید، وجود و زندگیتان “دیدنی” خواهد شد…
توجه ! این مقاله هرگز یک مقاله مذهبی نیست اما شما باتوجه به هر آنچه از قبل در ذهن دارید، آنرا “مذهبی” خواهید خواند و دقیقا همین باعث خواهد شد که عمق آنرا درک نکنید.
نیرو و حضوری واحد وجود دارد که از خود شما جدا نیست و شاید بد نباشد حداقل برای امتحان هم که شده به آن اعتماد کنید !
نادیدنی ای که اعتماد به آن، لحظه ها را زیبا و “دیدنی” رقم میزند…
این مقاله نوشته میشود چون نیروی قابل تجربه ی واحد و پیوسته ای هست که همه انسانها آنرا به نوعی در زندگی خود تجربه کرده اند اما شاید نتوانسته اند همواره با آن ارتباط برقرار کنند. وجود واحدی در هر چیز و هر کجا و هر لحظه و هر زمان هست که خود از زمان و مکان خارج است و فاصله ای نیز با شما ندارد(شاید اکنون تحملش را نداشته باشید که بگویم در واقع همان منِ حقیقی شما و خود شماست، پس فعلا این جمله را از من نادیده بگیرید) ! از هرچیز به شما نزدیک تر است ! شاید با این توصیفات دوست داشته باشید نام آن را “خدا” بگذارید اما باید گفت این وجود آنقدر خاص و ناب است که حیف است حتی نامی برای آن بگذارید و آن را به یک ایده و مفهوم ذهنی تبدیل کنید…زیرا به محض اینکه روی آن نام میگذارید، خودش را گم میکنید و در حقیقت یک “بت” از آن میسازید که دیگر هرگز خود آن چیز نیست ! آن چیز، ظرف هر نام و صدا و هر چیز است و هیچ چیز نیست ! و بصورت همزمان همه چیز است. پارادوکسی که فقط باید خودتان تجربه اش کنید چون به کلام نمی آید !
هرچند نام این نیرو در این مقاله، “نادیدنی” گذاشته شده است، اما باید بدانید همین نادیدنی، برای عده ای، ثانیه به ثانیه دیدنی، قابل تجربه و حس شدنی شده است و هر انسانی میتواند سطح هوشیاری خود را به جایی برساند که ثانیه به ثانیه آن وجود پیوسته و واحد را در هرچیزی مشاهده کند و در حقیقت هیچ چیز غیر از آن نبیند !
کافیست به سکوت درونی خود بازگردید و برای لحظه ای چشمان خود را به روی هر چیز ظاهرا “دیدنی” ببندید. اگر ذهن خود را از هر چیزی خالی کنید، چیزی در سطح بالاتر از این جهان فیزیکی را در عمق وجود خود حس خواهید کرد که نمیتوانید و نخواهید توانست با ذهن منطقی توصیف کنید چیست اما یک یقین درونی اسرار آمیز که دلیلی هم برای آن نمیابید و نخواهید یافت، آنرا مثل روز روشن برای شما و هر کس دیگری قابل تجربه مستقیم میکند و نمایش میدهد. آن چیز حتی به اندازه یک تار مو از شما فاصله ندارد و غیر ممکن است که بتوانید بین خود و آن، مرزی بکشید، چون شما از آن جدا نیستید. عمری است در آسمانها به دنبالش گشته اید درحالیکه هیچ چیز جز آن وجود ندارد و همواره در مقابل چشمان شما بوده، هست و خواهد بود اما همه چیز میتواند طوری دست به دست هم بدهد که هرگز در آینده هم نتوانید آنرا تجربه کنید زیرا من دروغینی که در وجود شماست، یعنی “خود شما” اولین مانع در تجربه این حقیقت بدیهی هستید ! حقیقتی که به شکل شگفت انگیزی هر ثانیه در مقابل چشم شماست اما آنرا ندیده اید و نخواهید دید ! گویا با یک خطای دید بسیار حرفه ای طرف هستیم ! فکر میکنید سازنده این خطای دید کیست !؟!؟
به هرحال اگر بخواهیم صحبتها را کوتاه کنیم، نکته مهم درباره این نیرو این است که هرگاه به آن اعتماد کنید، قطعا نتیجه میدهد. پارادوکس و تضاد بسیار عجیبی است ! زیرا چیزی است که خصوصا در مراحل ابتدایی رشد خود، چه بسا آنرا نبینید، حس نکنید و هیچ درکی از آن نداشته باشید ! اما در زمانیکه چه بسا خیلیها به دیدنی ها اعتماد و تکیه میکنند، وقتی شما به آن نادیدنی که از من حقیقی شما نیز جدا نیست و در واقع هویت حقیقی شماست یقین داشته باشید، دیدنیهایی را خلق خواهید کرد که در تصورتان هم نمیگنجد ! این، تمام چیزی است که برای رقم زدن هر آنچه میخواهید در زندگی خود، از این نیرو باید بدانید ! کافیست قصد کنید، یقین داشته باشید حاصل میشود، و دیگر دنبالش هم نروید ! چون در همان لحظه قطعا رخ میدهد و اراده شما از آن نیرو جدا نیست. بزرگترین خیانت عمر خود را زمانی به خود کردید که حس کردید از آن نیرو جدایید و آنرا در آسمانها گذاشتید، حال آنکه آن وجود خودِ منِ حقیقی شماست، گویی منافعش هم با شما یکیست!آخرین نکته هم اینکه آنچه از این مقاله فهمیدید، شما راحتی یک قدم هم به تجربه آن نیرو و وجودش نزدیک تر نمیکند زیرا شما فقط درک قبلی و تصویر هر آنچه از قبل و از دیگران شنیده اید را در این مقاله و نوشته هایش میخوانید نه حقیقتی که در این مقاله است. دقیقا به همین علت است که آن حقیقت، فقط قابل تجربه توسط رشد درونی خودتان است. نه توسط شنیدن یک قصه “جالب و جذاب” از فردی دیگر ! این چیزی است که دستیابی به این حقیقت را از طریق شنیدن از فردی دیگر غیر ممکن میکند ! گویی این مسیر، حتما باید تک نفره و مجزا طی شود !