کارایی بینهایت هیپنوتیزم در آموزش و ارتباط با حیوانات قوی،لجباز و قدرتمند
هیپنوتیزم، علمی برای شناخت ریشه واقعیت این جهان در هر لحظه و نحوه شکل گیری آن، و آشنایی عمیق با شیوه عملکرد آفرینش و تمام موجودات بوده، و نه فقط انسان، بلکه هر حیوان و جانداری دقیقا بر اساس چهارچوب تونل های واقعیتی که در هر لحظه برای خود ساخته(یا برایش ساخته میشود) عمل میکند. احتمالا دیده باشید که در سیرک ها، حیواناتی بسیار خطرناک مثل خرس و شیر آموزش داده میشوند و حتی خیلی از افراد، سگهای بسیار قوی هیکل و خطرناکی دارند که کاملا تحت کنترل خودشان است. و آنچه باید بدانید این است که حتی تربیت یک حیوان خطرناک و وحشی نیز دقیقا یک فرآیند هیپنوتیزم است.
هیپنوتیزم در تربیت حیوانات قوی و لجباز
از نظر قدرت فیزیکی هم که حساب کنیم، یک خرس یا یک سگ بسیار قوی و وحشی، به سادگی میتواند فردی که در حال تربیت اوست را با چند حرکت تکه تکه کند ! به این معنا که از نظر دو دوتا چهارتای منطقی و بر اساس قوانین زور و قانون جنگل(!)، هیچ دلیلی ندارد که مثلا یک سگ یا یک شیر یا خرس، با وقار کنار صاحبش راه برود و به تک تک حرفهایش گوش کند. پس چه چیزی باعث میشود که حتی یک شیر، تسلیم فردی دیگر شود و به آموزشها و دستورهایش گوش کند؟!
پاسخ در هنر شکل دهی تونل های واقعیت و توان بینهایت تونل های واقعیت بر ذهن و وجود تمام جانداران مربوط است. در حقیقت یک مربی و آموزش دهنده، این قدرت را دارد که حیوان را هیپنوتیزم کرده و آنرا وارد تونل واقعیت مشخصی کند که در آن تونل واقعیت(یا به عبارتی، در آن تجربه درونی خاص شکل گرفته از واقعیت برای حیوان در هر لحظه)، همه چیز برای حیوان طوری به نظر می آید که حیوان کاملا مطیع میشود. اگر تونل های واقعیت وجود نداشتند یا امکان شکل دهی آنها با ارتباط هیپنوتیزمی وجود نداشت و اگر ماهیت هر لحظه از زندگی در این جهان هیپنوتیزمی نبود، مطمئن باشید یک خرس یا یک سگ قوی با قدرت فک بسیار بالا، هرگز اینقدر احمق نمیبود که بیاید و به خاطر رسیدن به یک تکه جایزه کوچک چند گرمی که در مشت بسته مربی و فرد آموزش دهنده است، هزار حرکت عجیب و غریب بزند و قدرت فک و اینکه حتی میتواند خودِ فرد آموزش دهنده را یک لقمه درسته کند را از یاد ببرد !!! (و جالب اینکه مربی، مثلا 80 کیلو گوشت خالص است، نه چند گرم جایزه بی ارزش!!)
در واقع یک مربی خوب کسی است که سگ یا هر حیوان دیگری را وارد تونل واقعیتی میکند و تجربه ای از واقعیت را برای او شکل میدهد که در آن، حیوان کلا از یاد میبرد که چقدر قوی است، چقدر قدرت دارد، و حتی از یاد میبرد که آن لقمه چند گرمی بی ارزش، ارزش اینقدر دویدن را ندارد !!! و این کاری است که حتی در زندگی انسانهای عادی نیز بر سر خیلیها می آید و نادانسته، به خاطر چیزهایی بسیار کوچک، کنترل میشوند و قدرت درونی خود را از یاد میبرند.
جالب است که ظرافت و اهمیت یادگیری عمیق هیپنوتیزم اینجا مطرح میشود که مثلا یک حیوان وحشی که مدتها مطیع و فرمانبردار بود، به یکباره به فرد آموزش دهنده حمله میکند ! و علت این حمله این است که در آن لحظه، رفتارهایی چه بسا ناخودآگاه از مربی، باعث شده است که حیوان از تونل واقعیتی که در آن وجود داشت(و برایش شکل داده شده بود) خارج شده و در نتیجه رفتار دیگری نشان دهد. اینجاست که دیده میشود تسلط به همه ظرافتهای علم هیپنوتیزم چقدر پر اهمیت است.