فلان چیز از نظر علمی اثبات نشده پس دروغ است ! شناخت دانشمندان حقیقی در مقابل متعصبین بدون آگاهی، روی مسائل علمی !
معمولا کسانیکه تازه با قدرت علم و دانش آشنا میشوند، تعصبی نهان را نسبت به آن گسترش میدهند تا حدی که علم را عملا میپرستند و هرچیزی که علم رد کند را چشم بسته رد میکنند. در این مقاله اشاره ای مختصر به این خواهیم داشت که دانشمند حقیقی کیست و نسخه های دروغین دانشمندان(متعصبین بدون آگاهی) کدام هستند و چرا اگر به شدت متعصب روی علوم(خصوصا علوم دانشگاهی و آکادمیک هستید)، جا دارد در باورها و نگاهتان به علم کمی اصلاحات ایجاد کنید.
اوج حماقت : “فلان چیز از نظر علمی اثبات نشده پس چرت است!”
وقتی افراد چیزی نمیدانند(مثل یک کودک)، باور چشم بسته و بدون آگاهی به خرافات بیشتر میشود(لولو وجود داره و اگه پسر بدی باشی شب میاد میخوردت!!) و افراد کارهای بسیار عجیبی را مثلا فقط به خاطر برخی باورها و شنیده های محدود خود انجام میدهند. جالبتر آنکه همین افراد، پس از گذشت مدتی، به محض اینکه در دانشگاه یکی دوتا انتگرال بگیرند و از قدرت ریاضیات و فیزیک و…انگشت به دهان شوند(فرقی نمیکند یک دانش آموز باشد یا یک استاد بسیار شناخته شده دانشگاهی)، تعصبی پنهان و بسیار احمقانه نسبت به علم، در ذهن خود شکل میدهند که این تعصب، فقط ناشی از فهم غلط از حیطه قدرت علم و حتی بر خلاف علم و دانش است ! یک دانشمند حقیقی هرگز از ضعفهای ابزار خود(علم) غافل نمیشود و آگاه است که علم ذاتا ایجاد شده که روز به روز نادانسته های خود را کم کند(نه اینکه بگوید آنچه من میدانم، تمام دانسته های ممکن است و با این دانسته های محدود، همه نادانسته ها را قضاوت میکنم)، اما افراطی های متعصب روی علم، این محدودیتها را نیز از یاد برده، و برده ی باورها و تعصب های خود میشوند و در نتیجه تمام مسیر را اشتباه میروند تا سرشان به سنگ بخورد و به اشتباه خود پی ببرند(البته اگر پی ببرند !! زیرا دست کندن از تعصب کاری است که هر کسی نمیتواند انجامش دهد !).
علم(منظور تصور عموم از علم، یعنی مثلا همان علم دانشگاهی است)، با تمام قدرت و ارزشش(که میتواند از قبل محاسبه کند یک سفینه با چه زاویه ای روی مریخ فرود می آید)، چهارچوبی کاملا محدود است که همواره در میان انبوه بی پایان نادانسته ها، به دنبال مجموعه ای از قوانین و روابط است. آنچه علم میداند، در برابر نادانسته ها، واقعا عددی محسوب نمیشود. و دانشمند حقیقی، هرگز از یاد نمیبرد که علم در ذات خودش، محدودیتهای اساسی و بسیار عمیقی دارد و بنابر این، دچار جهالت و نادانی نمیشود(که بخواهد علم را بت کند و آنرا بپرستد و آنرا تنها معیار برای پذیرش یا رد چیزهای مختلف کند).
به عنوان مثال، یکی از چیزهایی که متعصبین جاهل و ناآگاه (کسانیکه که ظاهرا خود را در دسته دانشمندان حقیقی میگذارند)، برای اثبات و پذیرش یک اصل یا قانون روی آن تاکید دارند، تکرار پذیری است. مثلا ممکن است یک دانشمند متعصب، برای بررسی صحت داشتن تله پاتی(ارتباط ذهن ها از راه دور برای ارسال یک پیغام)، سیستمی را برای آزمایش طراحی کند که در آن مثلا، صد بار، تلاش شود که پیغامی از یک فرد به فرد دیگر تله پاتی گردد. جالب است که اگر این فرد، مثلا در این صدبار، 30 بار نیز دقیقا به نتیجه برسد و پیغام به شکل کاملا دقیق منتقل شود، چه بسا از نظر “علم او، این موضوع چیزی را ثابت نکند زیرا فقط 30 درصد موفقیت بوده است و از نظر او، این نشان میدهد که در 70 بار دیگر، ظاهرا تله پاتی موفق و تکرار پذیر نبوده است ! حال آنکه حتی خود علم حقیقی و دانشگاهی در سطوح بالا، خودش بارها روی محدودیتهایش و روی این موضوع تاکید دارد که مثلا چه بسا در سیستم های فوق العاده پیچیده(مثل جهان هستی)، در موضوعاتی که پیچیدگی از حدی بیشتر میشود، از آنجاییکه پارامترهای دخیل و اثر گذار بسیار بسیار زیاد هستند(و نتیجه نهایی، تابعی از چندین پارامتر مختلف است)، در نتیجه حتی اگر در این صد بار تست تله پاتی، فقط 5 بار(عدد کمی گفته میشود که کاملا به ظرافت موضوع آگاه شوید)، یک پیغام بسیار خاص و منحصر به فرد با تمام جزییات(که احتمال انتقال اتفاقی آن عملا صفر یا مقدار بسیار اندکی باشد)، به شکل کاملا دقیق منتقل شود، همین نیز عملا میتواند به خوبی اثبات کننده این باشد، که تله پاتی یا هر موضوع مورد بررسی دیگر، واقعا حقایقی در خود دارد که البته، این حقایق، لزوما به سادگی بررسی فیزیکی پرتاب یک توپ و شناسایی محل فرود آن نیست(زیرا مسیر حرکت یک توپ در هوا، تابع پارامتر های بسیار محدود تری است) ! در حال حاضر، چیزهایی مثل تله پاتی یا موارد مشابه دیگر، به وضوح در فضای آکادمیک مطرح جهان، اثبات شده اند و از آنها استفاده میشود ! اما جالب آنکه هنوز هم هستند دانشمند نماهایی(بیشتر در کشور های عقب افتاده تر)، که خود چهارچوب هایی کاملا معیوب و ساده انگارانه را برای آزمایش یک موضوع پیچیده تعریف میکنند (یا از چهارچوب های قدیمی دیگران، چشم بسته استفاده میکنند) و سپس جمع بندی میکنند که فلان چیز حقیقت دارد یا ندارد ! و این اوج نااگاهی از حقیقت علم، و جهالتی مدرن است. خیلی از دانشمندان، باورهای مذهبی یا خرافی دیگران را اوج حماقت میدانند حال آنکه تعصب مدرن دیگری نیز میتواند به جریان بیفتد و آن دقیقا همان چیزی است که در این مقاله درباره آن آگاهی داده شد.